((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها)) 

 

قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
 خوش خبر باشی، اما،‌اما
گرد بام و در من
 بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا!
 نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
 برو آنجا که تو را منتظرند
 قاصدک!
در دل من همه کورند و کرند
 دست بردار ازین در وطن خویش غریب
 قاصد تجربه های همه تلخ
 با دلم می گوید:
 که دروغی تو، دروغ!
 که فریبی تو، فریب!

 قاصدک  هان! ولی ... آخر ... ای وای...
 راستی آیا رفتی با باد؟
با توام ، آی! کجا رفتی؟ آی!
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی، جایی؟
 در اجاقی طمع شعله نمی بندم، اندک شرری هست هنوز؟
 قاصدک!
ابرهای همه عالم شب و روز
 در دلم می گریند

م.اميد (مهدی اخوان ثالث)



*. قرار نيست در اين وب مسائل شخصی بنگاريم اما به ياد عزيزی كه ديگر نيست برای دوستان...

مخاطبان دیگر هم هر گونه ای می خواهند تفسیر کنند.

*. بیشتر نگاه کنید به: "ضیافت الموت"