آری .. فاطمه فاطمه است !
غم او دشوارتر از آن بود که کسی بتواند تسلیتش دهد و او را به
شکیبائی بخواند. روزها و شب ها اینچنین می گذشت و اصحاب
گرم قدرت و غنیمت و فتح ..
و علی در عزلت سردش ساکت ...
و فاطمه در اندیشه ی مرگ ..................
انتظار بیتاب رسیدن
مژده ی نجاتی که پدر داده بود..
هر روز که می گذشت برای مرگ بی قرارتر می شد تنها روزنه ای که
می تواند از زندگی بگریزد. امیدوار است که با جانی لبریز از شکایت
و درد به پدر پناه برد ودر کنار او بیاساید ..
اما زمان دیر می گذرد ... اکنون نود و پنج روز است که پدر مژده ی
مرگ داده است .... و مرگ اما نمی رسد !!!
امروز سوم جمادی الثانی است
سال یازدهم هجرت ........ سال وفات پدر !
کودکانش را یکایک بوسید :
حسن هفت ساله ...
حسین شش ساله .......
زینب پنج ساله .. و ام کلثوم سه ساله .
و اینک لحضه ی وداع با علی ............................... چه دشوار است!
اکنون علی باید در دنیا بماند. سی سال دیگر!!!!!
.
.
.
.
شمعی از آتش و رنج در خانه ی علی خاموش شد ..
و ....
و علی تنها ماند با کو دکانش ....
نفحات (عرفان 85) در اواخر سال 85 به دست جمعی از دانشجویان ادیان و عرفان دانشگاه تهران (ورودی 85) راه اندازی شد.این وبلاگ با انجمن علمی دانشکده الهیات و نیز کانون اندیشه صفیر دانشگاه تهران همبستگی ها و همکاری هایی داشت. در حال حاضر برخی از دوستان فارغ التحصیل و برخی در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل شده اند. نفحات همچنان با همان رویکرد ادامه به کار می دهد. این وب شاید برای اهل پژوهش و شاید اهل دل و دوستان مفید باشد.