سلطان العاشقین ...
حقیقت فرمان سجده بر آدم چه بوده است؟
ابلیس پس از آنکه از درگاه الهی رانده شد ؛ گفت :
" از دوری تو هیچ باکی ندارم
پس از آنکه یقین یافتم که دوری و نزدیکی یکی است .
من اگر رانده شوم ؛ دوری یار من است .
پس چگونه رانده شوم در حالیکه عشق وجود دارد .
حمد و سپاس خدای را که در خلوص محض توفیقم داد .
بنده ای پاک هستم ؛ غیر تو به کسی سجده نمی کنم . "
عین القضات ؛ ظریف ترین و دقیق ترین تعبیر و تفسیر را از ماجرای نافرمانی ابلیس در سجده بر آدم ابوالبشر در میان عرفا داشته است . در نگاه او ابلیس در این امر با دو صدا روبرو بود؛ یکی که او را به سجده آدم دعوت می کرد و آن دیگری در نهان او را از این کار باز می داشت :
" در غیب آن گونه که جبرئیل و میکائیل و فرشتگان دیگر شنیده اند ؛ خداوند ابلیس را گفت:
*اسجدوا الآدم * و در غیب ,عالم غیب و الشهاده, باز گفت : * لا تسجد لغیری ... * پس در آشکارا او را گوید سجده کن ؛ و در سر با او گفت که ای ابلیس بگو که : * اسجد لمن خلقت طینا * ؛ پس هرگز تا خدا بی واسطه او را نگوید که چنین کن , او هیچ کاری نکند . "
آنچه از برای سالک و به طور کلی از برای مشایخ طریقت عشق در خور توجه بوده است ؛ عاشقی ابلیس و صفات عاشقی اوست و آنچه این صفت را نشان می دهد مهجوری ابلیس است و در مذهب عاشقان مهجوری برازنده تر از عاشقی است ؛ از این رو عین القضات نیز که شاگرد مکتب عاشقانه احمد غزالی بوده است؛ عشق را محور عقیدهء خود قرار داده و زوایای پنهانی وجود ابلیس را توسط عنصر عشق کاویده است :
برخاست خروش عاشقان از چپ و راست
در بتکده امروز ندانم که چه خاست
در بتکده گر نشان معشوقهء ماست
از کعبه به بتخانه شدن نیز رواست
در عالم عشق مقامی هست که در آن امید روی معشوق به از یافت و وصل آن ؛ یا به عبارتی دیگر هجر به از وصل است. ابلیس نیز در این جایگاه مقام دارد . " بازیچهء کودکان کوی شد . " . در نگرهء قاضی ابلیس ثابت قدم ترین است در عشق الهی :
" ندیدی ای دوست کسی که بر ارادت دوست و معشوق خود مطلع بود ؛ خلاف فرمان او کند ؛ در موافقت ارادت او . چه می شنوی ؟ ابلیس بر ارادت خدا مطلع بود که او نمی خواهد که ابلیس سجود کند . همه سجود کردند الا معلم فرشتگان ؛ لابد چنین بود ؛ استاد از شاگرد پخته تر باید بود !!
همچنین است ؛ عین القضات همدانی تقدیر الهی را در ماجرای رد ابلیس جاری می داند و معتقد است که " از رو ظاهر ذلتی آمد از آدم و معصیتی از ابلیس ؛ آدم را گفتند : گندم مخور , بخورد . ابلیس را گفتند : سجده کن , نکرد . تقدیر و قضای الهی بر آن قرار گرفته بود که ابلیس مطرود در گاه الهی شود.
" گیرم که خلق را اضلال ابلیس کند ؛ ابلیس را بدین صفت که آفرید ؟!! "
خدایا این بلا و فتنه از توست !
ولیکن کس نمی یارد چخیدن ( جنگیدن )
نفحات (عرفان 85) در اواخر سال 85 به دست جمعی از دانشجویان ادیان و عرفان دانشگاه تهران (ورودی 85) راه اندازی شد.این وبلاگ با انجمن علمی دانشکده الهیات و نیز کانون اندیشه صفیر دانشگاه تهران همبستگی ها و همکاری هایی داشت. در حال حاضر برخی از دوستان فارغ التحصیل و برخی در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل شده اند. نفحات همچنان با همان رویکرد ادامه به کار می دهد. این وب شاید برای اهل پژوهش و شاید اهل دل و دوستان مفید باشد.