ستایش در برابر نکوهش

آورده اند که عیسی(ع) روزی بر جماعتی بگذشت. آن جهودان در شأن وی سخنان شنیع گفتند، و عیسی(ع) ایشان را جز ثنا و محمدت نفرمود. یکی از حواریّون سؤال کرد که" ای پیامبر خدای، این الفاظ شنیع را چرا به ثنا و محمدت مقابله می فرمایی؟" بر لفظ مبارک راند که "کُلُّ ما عِندَهُ ینفِق. یعنی هر کس آن خرج کند که دارد. چون سرمایۀ ایشان این بد بود، بد گفتند؛ و چون در ضمیر من جز نکویی نبود، از من جز نکویی در وجود نیامد."

 

مرد نو مسلمان و حضرت علی(ع)

آورده اند که یکی از نو عهدان اسلام به نزد امیر المؤمنین علی، کَرَّمَ اللهُ وَجههُ، آمد و گفت:" یا امیر المؤمنین! در اسلا مناهی بسیار است و مرا اجتناب از جمله میسر نمی شود. یک خصلت از خصال ذمیمۀ مرا اختیار کن تا از آن دور باشم. "امیر المؤمنین، رَضِیَ اللهُ عنهُ، فرمود که " از دروغ گفتن اجتناب نمای."مرد از خدمت او بازگشت، در رهگذار او [را] نظر بر خانۀ خمّار افتاد و طبیعت او به نوشیدن خمر میل کرد. خواست که آن را ارتکاب نماید، اندیشد که "اگر امیر المؤمنین بپرسد که خمر خورده ای، اگر اقرار کنم، حد زند و اگر نه ، که دروغ گفته باشم، و عهد کرده ام که دروغ نگویم."پس از سر آن در گذشت.

همچنین به سرِ زنا رسید و داعیۀ شهوانی او را در کار آمد و به همان علتّ اول ممتنع شد، و بر هر گناه که می رسید از بیم آن که نباید که به سبب ارتکاب آن دروغ گفتن گیرد، عنان باز می کشید. پس به خدمت امیر امؤمنین علی، رَضِیَ اللهُ عنهُ، رسید و گفت:" یا امیر المؤمنین! جمله طریقت بر من بسته گردانیدی، و مرا معلوم شد که سرِهمۀ بدیها دروغ گفتن است ." پس از سر گناهان در گذشت.

 

منبع: گزیدۀ جوامع الحکایات و لوامع الروایات، سدید الدین محمد عوفی، به کوشش دکتر جعفر شعار، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هفتم پاییز ۱۳۸۲