به طور سنتی یکی از سمبولهای دینی کلی بومیان آمریکائی پیپ (چپق) بوده است.

در واقع این طور گفته شده که :

"کل معنای وجود انسانی با آیین چپق پیوند خورده است."

 

در نتیجه ی این امر  افسانه ها و اساطیر فراوانی  در مورد  تبیین و  توصیف سر منشا چپق وجود داشته است.

در پاره ای از داستانهای مربوط به قبایل پلینز و وودلند کوشش شده است که درباره ی سر منشا خاک رست قرمز رنگی گه چپق را از آن می سازند و به نام کالومت مشهور است نیز توضیح داده شود. در بقیه داستانها بیشتر روی سرمنشا خود چپق صحبت شده.است.برای مثال قبیله پاونی مدعیست خاک مزبور را مستقیما از خورشید دریافت کرده است.در حالی که در افسانه ای که در بین سیوکس ها رواج دارد آمده است که زمانی دو نفر از جوانان قبیله که به دنبال شکار رفته بودند با خانم زیبایی مواجه شدند که می گفت از طرف خدا ماموریت دارد هدیه ای را به دهکده ی آنان تقدیم کند.هدیه مزبور یک چپق بود و آن زن نیز توضیح داد که خدای بالا از ایشان می خواست که در تمام مراسم دینی خود استفاده کنند.

این گونه چپقهای تشریفاتی به اشکال مختلف و با طرحها و تزئینات کاملا متمایز و متنوعی تهیه می گردید.بعضی شان به صورت راست و بعضی دیگر دارای انحنا بود در بعضی از مدلها کاسه ی سر چپق نسبت به دسته ی آن در زاویه ی معینی قرار داشت و در بعضی دیگر یک دسته چپق چندین کاسه توتون می داشت.چپقهای اولیه غالبا به نام "دمنده ی ابرها" خوانده می شد چون که برای استفاده از آنها باید چنان سر را به عقب می بردند که انگار داشتند رو به آسمان پیپ می کشیدند.اکثر این چپقها به نحواستادانه ای با نقوشی از حیوانات پرندگان و چهره های انسانی تزئین شده بود. همچنین از موهای اسب دانه های تسبیح و پرهای گوناگون به عنوان مواد تزئینی روی چپقها استفاده می شد. پس از رفت و آمد بومیان آمریکائی با افراد سفید پوست کم کم چپقهای فلزی نیز متداول گردید.

 

  یکی دیگر از نشانه های اهمیت فوق العاده چپق این بود بود که اگر کسی آن را به دیگری اهدا می کرد به طور سنتی به معنای نزدیکترین پیوندها بین آن دو نفر بود. معمولا کسی که هدیه داده بود به نام "پدر" و گیرنده ی آن به نام "پسر" خوانده می شد.این عمل مبادله ی چپق در واقع به معنای پیوندی ناگسستنی بین ایشان بود. بدین ترتیب چپق مظهر صمیمیت صلح و برادری بود  و کسی که به آن سوگندی می خورد و یا بیعت می کرد به معنای بیعت وسوگندی ابدی و غیر قابل شکستن قلمداد می شد.